گرچه دل کندن از تو آســـــــــان نیست که برایم به مرگ هم شاید ...
می روم گــــــــــــــــم شوم در انبوه خاطــــــــــراتی که بعد ِتو باید ...
بعد از این استکان زهرآلود ، چون پروانه به خـــــــــواب خواهم رفت
جای قند و نبات، عزراییل بر سرم گــــــرد مرگ می ساید
آرزوهای کوچکم را حیـــــف می برم با خودم به گـــــــــور اما
آرزو می کنم تو خوش باشی
حسرتت بر غمم می افزاید
مجلس ختم من که می آیی
یک لباس سفید بر تن کن
بارها گفته ام به تو عزیزم
رنگ مشـــــکی به تو نمی آید !